بگذار اغیار هرگز درنیابند که سیاست ما چگونه عین دیانت ماست...وقتی که با ذکر وارد حسینیه میشوی – که اسمش گویای همه چیز است- و هنگامی که با اشتیاق منتظر میمانی تا ببینیاش...انگار آمدهای حرم، برای زیارت! هر از گاهی یکی از میان جمعیت بر خاتم انبیاء درود می فرستد و دیگری برای سلامتی و طول عمر رهبر دعا میکند و جمعیت هم با اشتیاق صلوات میفرستد....و وقتی با آمدنش ناخودآگاه قطرات اشک سرازیر میشود... رهبر از برکات معنوی ماه ذی القعده شروع میکند و با تاکید بر شیطان بزرگ بودنِ آمریکا و ایستادگی مقابل نفوذ آنها و نابودی قریب الوقوع صهیونیستها و هشدار به فتنه گران داخلی- تا دیگر هوس نکنند رای ملت را که حق الناس است زیر پای هوسهاشان لگدمال کنند - ادامه میدهند... و ملت هم با رهبرشان همراهی میکنند و شعار میدهند به امید آنکه بتوانند برای عملی شدن شعارهایشان کاری کنند... و با ختم کلام رهبر، با فریاد آمادگی و ایستادگی بدرقه اش میکنند تا کسی خیال نکند رهبرشان تنهاست.... اینجا که میآیی معنای سیاست در عین دیانت را میفهمی...بگذار اغیار هرگز درنیابند.
بسم الله الرحمن الرحیم
به بعضیها وقتی میگویی دین چنین گفته و چنان گفته، فوری از دهانشان می پرد که : "آدم باید واقع بین باشد..."
دارم فکر میکنم بعضیها وقتی فهمی از درک اصول عزتمندانه د ین ندارند چطور واضح ترین واقعیتها رو هم نمیتونند درک کنند...
بزرگترین واقعیت، خداست و عظیمترین واقعبینی آن است که ببینی همه چیز دست خداست...
وبزرگترین توهم، قدرت انسانهاست و متوهمترین آدمها کسی است که قدرت عمله جور را باور میکند!
بسم الله الرحمن الرحیم
"بسم الله الرّحمن الرّحیم
به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی
حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که دربارهی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده میانگارم، بلکه به این سبب که آیندهی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقتجویی را در قلبهای شما زندهتر و هوشیارتر مییابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کردهاند...."
"Message of ayatollah Seyyed Ali Khamenei, Leader of The Islamic Republic of Iran
In the name of God, the Beneficent the Merciful
To the Youth in Europe and North America,
The recent events in France and similar ones in some other Western countries have convinced me to directly talk to you about them. I am addressing you, [the youth], not because I overlook your parents, rather it is because the future of your nations and countries will be in your hands; and also .I find that the sense of quest for truth is more vigorous and attentive in your hearts.."
http://english.khamenei.ir//index.php?option=com_content&task=view&id=2001
بسم الله الرحمن الرحیم
مشکل اصلی هم نداشتن همه جانبه نگریه...
فقط یه جمله و دو جمله رو ببینی...
این طوری نگاه کردن حتی به قرآن، هم برای آدم مشکل ایجاد میکنه...
یعنی ما داشتیم و داریم فرقهها و نحلههایی که براساس خودرایی و تفسیر به رای وقتی به قرآن مراجعه میکنند چون نگاه جامع نداشتند و ندارند نتیجه های غلطی گرفتند....ایضاً روایات اهل بیت...
به قول استاد ما، و فکر کنم روایتی هم هست که میگه کسی که همه جای دین رو نبینه قطعاً به دین لطمه میزنه...
من اینارو واسه اونهایی میگم که حرف رهبری رو سرشون جاداره و واقعاً همیشه و همه جا به دنبال انگشت اشاره رهبر هستند...نه بعضیا که فقط الان حرف رهبری رو تازه اونم بعضی جاهاش رو میشنوند یا تیتر روزنامشون میکنند....
سیاست و مدیریت حکومت پیچیده است...تا از بالا و جامع نگاه نکنی و البته به سیره اهل بیت و روایات و آیات توجه نداشته باشی(همان شروطی که در ولایت فقیه امده) نمیتونی تصمیم درست بگیری...
خب من به اون دوستانی که میگند رهبری دارن از تیم مذاکره کننده حمایت میکنند و بر مقاومتشون در مذاکره تاکید کردند عرض میکنم که:
آیا این حرفهای رهبری که من به مذاکرات خوشبین نیستم درجه اهمیتش از اون حرفها کمتره؟
و این بیان که ما نیاز نداریم شما به ما اعتماد کنید لازم به توجه نیست؟
و اینکه از همه بداخلاقتر آمریکایىها هستند، از همه موذىتر انگلیسها هستند چطور؟
یا این: مذاکره با آمریکا نه تنها هیچ نفعی ندارد بلکه ضرر هم دارد و کدام عاقلی است که دنبال کار بی منفعت برود؟...آمریکاییها نه تنها دشمنی ها را کم نکردند بلکه تحریمها را هم افزایش دادند...
.
.
.
خب حالا این بیانات رو اگه بذارید کنار صحبتهای همیشگی رهبری -البته تا قبل از انتخاب آقای روحانی- که ما مخالف مذاکره با آمریکا هستیم و مذاکره با آمریکا رو تقبیح میکردند واون رو قبول نداشتند- که البته چند سال پیش و قبل از این دولت هم رهبری نظرشون بر این بود که در موارد خاص با آمریکاییها مذاکره بشود اشکالی ندارد، مانند مذاکرات عراق- میفهمیم که این یک پازل است...یک ماجرای درهم تنیده...
درست مانند آیات و روایاتی که ظاهرش با هم تناقض داره و همدیگه رو رد میکنه... اینجاست که علمای اهل فن بین آیات و روایات جمع میکنند...و اگر کسی بخواد یک طرف آیه و روایت رو بگیره حتما به خطا و اشتباه رفته... و ظاهر قضیه رو نمیشه ملاک قرار داد....
عرض من هم اینه که این دوستان لطفاً همه حرفهای رهبری رو ببینند..همه و همه...
تو این ماجرا هم حرف ما اینه:
اگه رهبری به طور کامل از تیم مذاکره کننده و تصمیم دولت حمایت میکنند و هیچ حرف و تصمیم اونها غلط نیست...خب پس چرا رهبری میگند من به مذاکرات خوشبین نیستم ولی آقایون با صراحت و علناً اعلام میکنند به مذاکرات خوشبینند؟ چرا اینجا از مخالفت با بیان رهبری حرفی زده نمیشه؟
خب ادم اگه یه ذره عقل داشته باشه و همه جانبه نگاه کنه میبینه که از یه طرف دولت و تیم رسانهای اون تمام امیدش رو به مذاکرات پیوند زده و از طرفی رهبری این مذاکرات رو نتیجه بخش نمیبینند. و همیشه توجهات رو معطوف به درون و همت داخلی میکنند..کاری که دولت اصلن به اون توجه نمیکنه...
بعد چطور میتونیم قبول کنیم که رهبری با اقدامات دولت در مذاکرات موافقند؟
بسم الله الرحمن الرحیم
این برنامههای مجری_عروسکی که سعی میکنند مثلا یه چیزایی به بچهها آموزش بدن بعضی وقتا چرا اینقده تو ذوقند؟
نه اینکه همیشه اینطوری باشهها... من سعی میکنم اکثرشون رو ببینم و بعضاً کارای خوبی هم میکنن... ولی مثلاً همین دیروز داشتم این #رنگین_کمان رو میدیدم... آیتمشون مثل اکثر وقتا راجع به این بود که مثلاً بگند: "بچه ها! چیپس و پفک و حتی بستنی نخورید که اینا ضرر داره و به جاش میوه و لقمه های خونگی بخورید..."
هدف خیلی هم عالی و خوب... حرف هم خیلی درست... و اصلن من خودم که طرفدار تغذیه سنتی و دشمن مواد غذایی صنعتی هستم... ولی وقتی مثلاً #خاله_نرگس میاد و به اون #پنگول که آنتاگونیست مدرن قصه هاست و با حاضر جوابی و مسخره کردن و البته گفتن واقعیتهایی که هیچ جواب قانع کنندهای بهش داده نمیشه، تودلبرو تر و دلنشینتره، میگه: "عزیزم! بیا به جای چیپس و پفک، هویج بخور!!" ما حالمون بد میشه و خود بخود میگیم اه اه...چه برسه به بچه ها!
بعدشم شما چی فک کردین وقتی بعد از همین برنامه، تبلیغات رنگارنگ و با شعر و آهنگ پخش میشه که: مکیدن انگشتاااااااااا!.... و اینقده جذابه که همون لحظه بچهات بهت بگه من پفک میخوام!
این البته ماجرایی ست که تو همه زمینهها تکرار میشه.... از فرهنگ و اقتصاد گرفته تا سیاست ... و باز هم من میگم اینا همش بخاطر #بحران_بلاتکلیفی است. بلاتکلیفی ناشی از تناقض میان فرهنگ غالب و اونچه که میدونیم و فهمیدیم درسته ولی چه کنیم که امروز به اون نمیگند باکلاسی و پرستیژی به ارمغان نمیاره!!!
دندنوم درد میکنه... و دردش باعث میشه نصف شب از خواب بیدارشم به جهت بالا انداختن یک عدد استامینوفن علیرغم میل باطنی... به این فکر میکنم تا زمان تاثیر استامینوفن، شماره جدید#دنیای_بازی رو ورقی بزنم؛ همون شماره 176 لعنتی...
طبق معمول از پشتش شروع میکنم و با دیدن تیتر کمیک، براق میشم...
دو روز پیش بود دیده بودم تو سایتشون یه بخش جدید راه انداختن به اسم "دنیای بازی+" و تو معرفی اون بخش خونده بودم که حالا که دنیای بازی منتشر نمیشه ما اینو راه انداختیم، اما جدی نگرفتم موضوع رو، یعنی بیشتر از اون فکر نمیکردم خداحافظی #دنیای_بازی اینقدر ناگهانی و بدون مقدمه باشه...
خداییش قلبم یه جوری شد... نشستم و متنهای خداحافظی اعضای #دنیای_بازی رو خوندم، بعد هی شماره قبلی که کنار دستم بود رو ورق میزدم تا ببینم آیا توی اون اصلاً اشارهای به نزدیک بودن پایان #دنیای_بازی شده یا نه؟!
عمر ده ساله #دنیای_بازی با عمر ده ساله من در یه فضای جدید همراه بود... من هم توی این ده سال شرایط جدیدی داشتم و حالا در ده سالگی اون شرایط بودم. پایان #دنیای_بازی باعث شد مروری داشته باشم بر این ده سال گذشته... و دلم بیشتر بشکنه...
(اصولاً دورههای زمانی باعث شکستن دل آدم میشه...مثل دل گرفتنهای پای سفره عید که چون یاد یکسال گذشته میوفتی اینطوری میشه...مثل غروب جمعه که یک هفته گذشته رو بهت یادآوری میکنه...خوش بهحال اونهایی که دورههای مرورشون 24 ساعته است...یعنی آخر شب میشینین پای مراقبه نفس و وای بر احوال ما....)
از اینکه توی این ده سال چه کارای ناتمام و ناقصی که رها کردم و به سرانجامشون نرسوندم.... یکیش همین که همش دلم میخواست به این آقای نامه بازی یه ایمیل بزنم و بهش بگم که: من هم از اونایی هستم که از اول با نشریه بودند ولی تا الان حتی یک ایمیل هم بهتون نزدند!! اینکه تو نمایشگاه رسانههای دیجیتال و این اواخر نمایشگاه بازیهای رایانهای تهران، غرفهتون رو همیشه تو اولویت میذاشتم...
و فهمیدم که کارهای نکرده حتی به سادگی یه ایمیل نزدن چقدر میتونه آدم رو اذیت کنه... و تصمیم گرفتم کارهای ناتمام و ناقصم رو تموم کنم...
و همینطوری بی خود و بی جهت یاد یوم الحسرت افتادم و یاد مرگی که ناگهان یقهات را میگیرد و تو فرصت جبران هیچ چیز رو نداری....
باید علیه خودم قیام کنم...
پ.ن: پایان #دنیای_بازی شاید ارزش این همه آه و ناله رو نداشت ولی به من یه تکون اساسی داد...