بسم الله الرحمن الرحیم
داستان یک نقاب
« جنس ضعیف کدومه مرد حسابی!؟ مخت عیب کرده؟ جنس ضعیف در واقع ماییم! درست فکر کن!
تو اجتماع ، همه ی کارها رو ما مردها میکنیم...همۀ پولها رو ، ما مردها میدیم...همه ی سگدو زدنها مال ماست!...هرچی سکته قلبیه ، بدبختیها ، بیچارگیها ، چک برگشت خوردن و زندان رفتنها مال ماست!
اونوقت جنس لطیف راحت میگه : در طول تاریخ به ما ظلم شده ! ما خواهان حقوق برابر هستیم!
حقوق برابر میخوای؟...برو فاضلاب پاک کن ! برو سپور شهرداری شو نصف شب خیابونا رو جاری بکش ! چطور موقع کار کردن جنس لطیف هستین؟! ولی صحبت حقوق که میشه ، حقوق برابر میخواین؟!! »
اینها که خواندید بخشهایی بود از یک دیالوگ کلیدی در فیلم نقاب. جایی که نیما سعی میکند به شریکش – کامران – بفهماند که پول در آوردن از آن نوعی که اختراع ! کرده اند ، به هیچ وجه اسمش خیانت نیست .
داستان فیلم نقاب و تعلیق جالب نهفته در آن برایم بسیار جالب و دیدنی بود. به خصوص دیالوگی که ذکرش رفت.حالا بماند که اصل فیلم و روایت داستان ، پوشش و گریم بازیگر زن ، کلمات رد و بدل شده میان زن و شوهر و به تصویر کشیدن خیانتهای یک زن به شوهر و سرانجام تبلیغ چندش آور از خیابانها ، سواحل و تفریحگاههای دبی و آزادی هوسرانی وشهوت آن هیچ جایی برای دفاع و توجیه این فیلم نمی گذارد و به هیچ وجه اجازه تولید و اکران آن قابل قبول نمی افتد.
اما دقت کنید که باید مشکلات را درست دید!
نویسنده آن مقاله انتقادی روزنامه کیهان مورخ یکشنبه دهم تیرماه هم گویی مشکلات را درست ندیده ، و اگرچه نقاب را به نقد کشیده اما متاسفانه کاملاً ناعادلانه و به دور از انصاف قلم رانده و نه تنها کارگردانان و روشنفکران سینمایی این مرز و بوم - که از هنر و سینما تنها پز و افاده و تقلید هالیوودی یا سیاه نمایی جشنواره پسند را آموخته اند- قطعاً ! این انتقادها را وارد نمی دانند بلکه هر آدم اهل فیلم و سینمایی نمی تواند چنین انتقادهایی را بپذیرد.
مشکل ما این است که دچار ضعف نفس و تعارف و رودربایستی و مصلحت بینی های حال به هم زن و کاملاً بیخود هستیم.
کیهانی ها عزیز ، هروقت که خواستند نقدی بر سینمای ایران بنمایند ، همیشه از در تعارف و مصلحت سنجی وارد شدند و همواره به بهانه نقد حرفه ای یا نقد بی طرفانه ، از بیان ضعفهای محتوایی و ضد دینی و هنجارشکنانه و ضد اخلاقی و سکولاریستی حاکم بر فیلمهای سینمای ایران پرهیز کرده اند؛ و حالا که فیلمی مثل نقاب ، در کمال وقاحت و جسارت ، همه ی ارزشها و هنجارهای دینی و اجتماعی را به بازی گرفته و به نوعی تابو شکنی کرده است ، دوستان کیهانی ما عنان از کف داده اند و نمی دانند از چه بگویند و به چه چیز اعتراض کنند.
دوستان و آقایان محترم! انتقاد اصلی دقیقاً به پیکره ی فرهنگی نظام و تصمیم گیرندگان فرهنگی حکومت وارد است. به آنهایی که در صدا و سیما بر میزهای ریاست و مدیریت و معاونت نشسته اند و در فرهنگ و ارشاد نیز.
سینما و تلویزیون در جمهوری اسلامی ایران ، مسیر خود را پیدا نکرده است و همچنان در برزخ میان ارزشها و ضد ارزشها حیران است و گیج می زند.
آنوقت چطور میتوان انتظار داشت که محصولات رسانه ای ( فیلم ، سریال ، انیمیشن ) بتواند در راستای ترویج فرهنگ دینی باشد و نیز در جامعه تاثیر گذار؟
نتیجتاً توصیه ی این حقیر ناچیز به مسئولین فرهنگی آن است که اول تکلیف خودتان را با این مسائل روشن کنید ( این هم یک نمونه دیگر از بلاتکلیفی ! ) و برای این کار ، یکبار هم که شده زحمت بکشید و با اندیشه ها و افکار تئوری پردازان هنر دینی از قبیل سید شهید مرتضی آوینی و مرحوم مددپور و بعضی های دیگر که زنده اند ! آشنا شوید. لاقل برای توجیه خودتان و ما ، که هنوز نفهمیدیم در این مملکت چه خبر است!
پ ن : گیر دادنهای ما به کیهان نه به خاطر دشمنی است ، بلکه تنها روزنامه ای است که در این ممکلت می خوانم و به آن ته مانده امیدی دارم و اگر چه از خیلی چیزها ناامیدم کرده.
وگرنه از نظر من جام جم و ایران و همشهری با شرق یا هم میهن یا اعتماد یا بقیه فرقی ندارد.