بسم الله الرحمن الرحیم
سرمقاله شماره اول راه - وحید جلیلی
ستادهای چاق، صفهای خسته و پادشاهان لخت
یکی از بچههای جنگ تعریف میکرد: «بعد از عملیات والفجر8 بعثیها از 22بهمن تا نیمه فروردین پاتک میکردند که فاو را پس بگیرند. حجم و شدت پاتکها بچهها را خسته کرده بود و کم کم زمزمههایی در گرفته بود که چرا مرخصی نمیدهید. چرا نیروی تازه نفس نمیآورید و... یک روز دیدیم ماشینهای تبلیغات آمدند خط. بلندگوهایشان را راه انداختند و سرود پخش کردند و توی هرکدام از سنگرها بسته ای انداختند. بسته را باز کردم دیدم جزوهای است. نوشته بود: "آه نفسم به من میگوید برو مرخصی ولی ای نفس! من..." ادامه ندادم. با فحشی زیر لب جزوه را پرت کردم آن طرف خاکریز. گذشت تا بالاخره ترخیص شدیم. آمدیم اهواز که برگردیم تهران. در اهواز یکی از بچه های دانشگاه را دیدم. گفت راستی فلانی و فلانی و فلانی آمدهاند جبهه. تعجب کردم! گروه خونشان به این جور حرفها نمیخورد. آدرس گرفتم. رفتم پیششان. در یکی از خانه مصادرهای های بالای شهر اهواز زیارتشان کردم. با عرقگیر زیر باد کولر گازی دراز کشیده بودند و داشتند برای "خط" جزوه مینوشتند: "آه نفسم به من میگوید برو مرخصی!"
1. نظام جمهوری اسلامی تا دلتان بخواهد چشم اندازنویس و سیاست گذار و ممیز و ناظر و بازرس دارد.وارد هرکدام از دستگاه های عریض و طویل فرهنگی جمهوری اسلامی که بشوید با آدم های یقه سفیدی طرفید که سرگرم راهبرد نویسی و سیاستگذاری هستند و هر منتقدی را هم به ورود در این سرگرمی دعوت می کنند.
نیروهای ستادی با اشتیاق از هر ایده ای که بشود برایش فراخوان ها و همایش های آنچنانی برگزار و ویژه نامه ها و دبیرخانه های آنچنانی تر ایجاد کرد، استقبال می کنند، خواه آن ایده «جامعه مهدوی» باشد یا «مهندسی فرهنگی» یا «چشم انداز بیست ساله» یا «دولت اسلامی» یا «جامعه مدنی» یا «گفتگوی تمدنها» یا...
2. مدیران اجرایی و ستادی در رسانه ها سرگرم طرح بحث های جدید و عمیق و گسترده نظری هستند. طرف سالهاست مدیر یک دستگاه هنری یا رسانه ای است و می بینی با چه شدت و حدتی از عدم تبیین نسبت رسانه با سنت یا فقدان تعریف هنر دینی یا... سخن می گوید و اینکه باید در زمینه این مباحث کار بشود! جالب است که برای صمیمی تر شدن بحث و شکستن گارد مخاطب افعال اول شخص هم بکار می برند :« متأسفانه ما هنوز تبیین نکرده ایم، تعاریف را، مرزها را مشخص نکرده ایم... پس می بینید که باید ابتدا تکلیفمان را با این مفاهیم مشخص کنیم تا...»
و البته صیغه اول شخص جمع بر همه تطبیق می کند جز بر خود گوینده! شخص اول هر کدام از این دستگاهها اولین ویژگی اش آن است که هیچکدام از معایب آن مجموعه به او ربطی ندارد و فقط با یک سری مفاهیم انتزاعی که هنوز تکلیفمان را بقول آقای رییس با آنها مشخص نکرده ایم، ربط دارد.
در ادارات طرح و برنامه و پژوهشکده ها و سمینارهای تحت مدیریت این حضرات هم سالهاست که مطالعاتی در دست اقدام و کار کارشناسی دقیقی در حوزه های مختلف در حال اجراست. کار کارشناسی و تئوریک در نگاه حضرات معنایی معکوس دارد و به جای آنکه به دنبال ساده کردن و به جواب رساندن پیچیده ها باشد، در پی پیچیده کردن بداهت هاست تا هر یقینی را به تردید و هر عزمی را به حزم تبدیل کند. به حداکثر رساندن "مطالعات" از آن دست تنها غایتش این است: به صفر رساندن « مطالبات ».
3. فساد نهادینه شده در ستادهای چاق عملیاتها را به شکست نزدیک و نزدیک تر می کند. جماعت «یقولون ما لا یفعلون» که در ستادها پناه گرفته اند و وظیفه ای جز بیلان کار بافتن و ویترین ساختن و توجیه سردرگمی و بی آرمانی برای خود نمی شناسند حتی بیش از دشمنانی که روبروی «صف» به خط شده اند، نیروهای عملیاتی را می آزارند.
ستادها آماس کرده اند و صف ها روز به روز لاغرتر می شوند.
هر چه عملیاتی ها افسرده تر و منزوی تر می شوند، لپ ستادی ها بیشتر گل می اندازد و جلسات و محافل پر زرق و برقشان رونق بیشتری می گیرد و گنده گویی هایشان بیشتر می شود.
جالب اینجاست که یک دهم دغدغه ای که برای پاسخ به شبهات و تربیت نیروی فکری! و کارشناس! پروری در ستاد ها موج می زند، انگیزه ای برای پر کردن خط و حمایت از عملیاتی ها وجود ندارد. ملالی هم نیست. تا دلتان بخواهد تکنوکرات ها و فرصت طلب ها هستند و می توانند همزمان که ستادی ها به خاله بازیهای تئوریک و استراتژیکشان مشغولند و از آن لذت می برند، با استفاده از امکانات نظام مقدس جمهوری اسلامی صف ها را تسخیر و بیلان کار آقایان را تزیین و فساد سفیدشان را پنهان کنند. وقتی که بیلان کار با مانور هم پر می شود، دیگر چه نیازی به عملیات؟ چه نیازی به خط شکن ها؟
---------------------------------------
آقا یکی به این پارسی بلاگی ها بگه چرا سیستم وبلاگشون اجازه نمیده بیشتر از 30000 حرف رو پست کنیم. لااقل این حدش رو بیشتر کنن تا مثله این پست مجبور نشیم بقیه مطلب رو لینک بزاریم!
بسم الله الرحمن الرحیم
سعی کن گریه نکنی!
Gaza Children,that oppressed . can"t Afford to cry
بسم الله الرحمن الرحیم
عین دال لام
«بالعدل قامت السموات و الارض».با شنیدن این جمله توجهت جلب میشه و بعد میبینی که آرم قوه قضائیه روی صفحه نقش بسته.
بعله ، این تیزر تبلیغاتی همایش قوای قضایی کشورهای اسلامی در تهرانه که به میزبانی قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران برگزار میشه.
حالا تو میمونی که بخندی یا گریه کنی. وقتی که ماجراهای اخیر هیچ حیثیتی برای قوه قضائیه باقی نذاشته. بیشتر از همه ماجرای دستگیری 19 دانشجوی دانشگاه شیرازه که حرصم رو در میاره.
بعله « بالعدل قامت السموات و الارض»... ولی چه ربطی به شما داره؟
خواهشاً آبروداری کنین جناب آقای شاهرودی!
بسم الله الرحمن الرحیم
نهضت جنگل
و بهانه ای برای فکر کردن
فرقی نمیکند . دشمن ، دشمن است. خواه روسیه باشد یا انگلیس و یا ایالات متحده! اسلام هم اسلام است. خواه 1400 سال پیش ، خواه 80 سال قبل و خواه همین الان!
البته همیشه راه توجیه باز است ، ولی من هنوز نفهمیده ام امثال «میرزا کوچک خان جنگلی»ها و «نواب صفوی»ها بالاخره کار درستی کردند یا نه ؟ که جانشان را کف دست گرفتند و در زمستان سیاه و خفقان آور سالهای حکومت قلدران نامسلمان و خونریز به خاطر برپایی دین و عدالت قیام کردند.
نمی دانم چرا ولی از وقتی که یادم می آید «نواب صفوی با فدائیان اسلامش» و «میرزای جنگلی با نهضت جنگلش» به بزرگی و نیکی یاد شده اند حال چه تصنعی و چه از روی عشق و علاقه.
اما چیزی که هست ، ما عادت کرده ایم به بزرگداشت کسانی که نه می شناسیمشان و نه راه و رسمشان را درک می کنیم.
ما مشهوریم به «زنده کشان مرده پرست» و انصافاً که برازنده ی چنین صفتی هستیم. البته دیگران هم دست کمی از ما ندارند و می شود گفت این یکی از آن وجوه اشتراکی است که همه مردم کره زمین دارای آنند.
هم اکنون که مصادف است با هشتادمین سالگرد شهادت میرزا کوچک خان ، شاهد گرامیداشت حماسه نهضت جنگل هستیم ، اما اولین چیزی که در این جور مناسبتها سریعاً به ذهن مشوش بنده خطور می کند این است که ما و این آقایانی که فرت و فرت(به کسر فاء!) در حال تبلیغ و تمجید و تعریف هستند ، اگر در آن سالهای سیاه و ظلمانی به سر می بردیم ، چه می کردیم؟چه نگاهی به امثال میرزا کوچک خان ها و نواب صفوی ها داشتیم؟ آیا مشابه آنچه که اکنون می پنداریم به آنها همانند قهرمانان ملی و یا رهبران حماسه ساز دینی و اسلامی و پیروان راستین سیدالشهداء می نگریستیم؟
به نظر شما چرا نهضت هایی از قبیل نهضت جنگل و قیام مسلحانه فدائیان اسلام با مظلومیتی اسف بار و غربتی شگفت آور مواجه شدند؟ چرا کسی به یاری آنان نشتافت؟ مگر 80 سال پیش یا پنجاه سال گذشته که مصادف بود با سالهای حماسه فدائیان اسلام ، در این مرز و بوم شیعه راستین و پیرو حسین علیه السلام کم بود؟ مگر علمای دین در این مملکت نبودند؟ پس چرا فدائیان اسلام و امثال میرزا کوچک خان جنگلی در غربت و بی کسی به شهادت رسیدند و کسی نبود که از آنان حمایت کنند یا دعوتشان را که دعوت به مبارزه در راه خدا بود اجابت کند؟
چرا؟
این اولین و اساسی ترین سئوالی است که با یادآوری وقایع گفته شده من را می آزارد.
حالا ما اینجا می نشینیم و هی گرامیداشت برگزار می کنیم . الکی و بدون هیچ تاملی به بیان احساسات سطحی و زودگذر خویش می پردازیم که بعله میرزا کوچک خان فلان بود و بهمان!
اگر کوچک خان راه درستی را برگزیده بود پس چرا مردم در آن زمان به نهضتش نپیوستند؟ مگر حکومت طاغوت نبود؟ مگر اشغالگران از خدا بی خبر مملکت را به لجن نکشیده بودند؟ مگر فرقی هست بین روسیه یا آمریکا؟ مگر آن موقع حوزه علیمه قم تاسیس نشده بود؟ مگر علمای صاحب فتوا و جهاد از چیزی به نام نهضت جنگل و یا فدائیان اسلام خبر نداشتند؟مگر..
نمی دانم.
اگر جنگلیها و فدائیان راه درستی رفتند پس اکثریت شیعیان در آن سالها چه غلطی می کردند؟ اگر نه ، که این همه بزرگداشت و تمجید و تعریف به خاطر چیست؟
بیایید کمی فکر کنیم؟ آیا همین الان جزء کدام دسته ایم؟ از نسل کوفیانیم یا از نسل زبیر و حبیب بن مظاهر؟ بیایید برای یکبار هم که شده با خودمان صادق باشیم.
ادعا کردن بزرگترین آفت انقلابی هاست. اَه که چقدر ما ادعاهای بیخود می کنیم. حالم به هم می خورد از این همه ادعا....
جمع کنیم برویم کمی بیاندیشیم.بس است این همه ادعا.
یاوران حسین! سربازان امام زمان! شیعیان علی! مجاهدان راه خدا!...
وقتی همه اینها چیزی بیشتر از یک ادعا و لقلقه زبان نیست ، آنوقت یکی مثل من پیدا می شود که همه شان را بخشی از چرندیاتی بداند که عصر امروز بدان مبتلاست!
لطفاً اینقدر چرند نبافید به هم.
همین.
بسم الله الرحمن الرحیم
سوره ی ما شهید شده است. این را ما همان اول فهمیده بودیم. اما انگار بعضی ها فکر می کنند هر کاری که بخواهند می توانند انجام بدهند.
می توانند بدون حضور تندروهایی که قلمشان بعضی جاهای انسان را شدیداْ می سوزاند! سوره ای دربیاورند که روی دست آن مزاحمها بلند شود و آنها را سرجایشان بنشاند.
همانهایی که سوره را شهید کردند و داخلش را از هرچیزی که دم دستشان بود پر کردند و مانکن بیجانش را گذاشتند پشت ویترین تا فریاد بزنند که: ببینید! سوره همچنان زنده است!
اما عجبا از این روزگار که هر چه بخواهی ادا در بیاوری نمی توانی همانند کسی باشی که نیستی و این حقیقتی است به قدمت تاریخ...
سوره ی ما دیگر شهید شده است...آیا می شود دوباره روح سرگشته ی سوره را در کالبدی دیگر به نظاره نشست؟
ما منتظریم...
نه نه ...ما تشنه ایم ، خیلی تشنه...
آیا کسی هست که به داد ما برسد؟؟
بسم الله الرحمن الرحیم
اولین شب آرامش
امشب خبر 20:30 جیگرم رو خنک کرد. راستش از وقتی که خبر اون واقعه دردناک رو شنیدم این گوشه قلبم یه داغی رو احساس میکردم که خوب شدنی نبود. اصلاً قلبم به شماره می افتاد با یادآوری اون حادثه تلخ.
حالا همینکه 20:30 اون واقعه رو منعکس کرده برای من یکی ، کلی مایه آرامش بود ؛ تا اینکه امشب اعلام شد که آقای احمدی مقدم دستور پیگیری و برخورد با عامل اون حادثه ( کسی که دختران محجبه رو - به جرم اعتراض به خیانتهای انگلیس - به باد کتک گرفته بود) رو داده. البته انتقادهای ما هنوز بر قوت خود باقی است ولی نمی دونید این خبر چقدر از دیوانه شدن ما جلوگیری کرده!
بارالها ! همه ظالمان را به سزای اعمالشان برسان!
بسم الله الرحمن الرحیم
تلخ ترین لحظه ها
این پست را چند روز پیش نوشتم. برخورد فجیع و منافقانه ناجا با دانشجویان معترض در مقابل سفارت.
این پست را اگر نخوانده اید ، بخوانید تا متوجه شوید که دیدگاه من چیست و برداشت غلط نکنید.
در آن پنجشنبه کذایی و سیاه ، که درست در ایام فاطمیه واقع شده بود ، برادران ناجا ( که البته این کلمه «برادارن» را از باب تمسخر می نویسم ) جنایتی دیگر آفریدند که در طول تاریخ برخورد ناجا با دانشجویان بسیجی ، کم سابقه یا بهتر بگویم بی سابقه بوده است.
من نمی توانم به راحتی از کنار این اتفاق و اتفاق های قبلی که خودم از نزدیک شاهد بودم بگذرم. شاید منتظرم تا در فرصت مناسبی ظلم این نامردا رو جواب بدم.
اما حالا چیزی که باعث شده من دوباره در این مورد حرف بزنم ، فیلمی از آن اتفاق دردناک است.
کتک خوردن و سیلی خوردن دختران محجبه ( به معنای واقعی کلمه) آنهم از طرف سرداران ناجا!
هزاران هزار نفرین و لعنت نثارشان باد بی واهمه از بازخواست قیامت که می دانم حلال است و حلال. و به یقین می دانم که بی اعتنایان امروز فردا در پیشگاه خدا مورد بازخواست و انتقام خواهند بود.
و مگر علی نبود که هتک آن زن یهودی را بر نتابید و نفرین کرد مسببان آن واقعه را!
پس ما اینجا چه غلطی می کنیم؟
در خاک سیاه باد آن مصلحتی که بخواهد ظلم ظالمان و بی عدالتی حاکمان را موجه جلوه دهد.
آقای احمدی مقدم!فرمانده پر ادعای ناجا. شما باید پاسخ بدهی. آن مسئولیت حرامت باد اگر در کنار این حادثه بی تفاوت ماندی و هیچ نگفتی.
جناب پور محمدی حجت الاسلام، وزیر کشور! مگر در حیطه مسئولیت تو نیست. پس چه کردی در قبال آن؟ و اگر رسم تو نیز سکوت بر ظلم است به بهانه مصلحت ، پس ننگت باد .
آقای احمدی نژاد ! چه میکنی برادر؟
سید علی؟ تو ولی و رهبر مایی! تو آقای مایی. ما به تو عرض شکایت میبریم. همین!
پ ن 1: هنگام نوشتن این سطور با خود می اندیشیدم که الان چه دوستانی که این مطالب را می خوانند و تندرو خطابم می کنند و مرا از دایره ولایت و نظام بیرونم می شمارند!
نظام و ولایتی که به بهانه اش ظلم ظالمان توجیه شود ارزانی خودتان. ما نخواستیم!
پ ن 2: برای دیدن فیلم ابتدا این نرم افزار را که حجمی در حدود 1.12 مگابایت دارد دانلود کنید:
پس از دانلود نرم افزار فوق، آن را نصب کنید.
آنگاه فیلم واقعه دردناک کتک خوردن دختران محجبه و بسیجی از دست عوامل احمق ناجا را از لینک زیر دانلود کنید. حجمش 2.43 مگابایت است.
حالا می توانید فیلم را ببینید و ....اگر خواستید گریه کنید!
بسم الله الرحمن الرحیم
جو زدگی با طعم سیب زمینی
آنگاه که آمدند و قصد آن کردند تا خانه و اهلش را یکجا به آتش بکشند و آنگاه که صدای عربده هاشان از حلقوم کثیف و نکبت بارشان فضای کوچه را می آلود ، تو طاقت نیاوردی و چونان به خروش آمدی که مردانگی و غیرت را حیاتی دوباره بخشیدی!
آخر می خواهید خانه اهل بیت پیامبر را به آتش بکشانید؟ آنهم به طرفداری از خلیفه پیامبر؟! جل الخالق! شما که البته تکلیفتان معلوم بود – با آن سقیفه شیطانی – لیکن این مردم را چه شده است که - چونان سحر زدگانی مسخ شده - خیره خیره ، این همه جسارت و گستاخی را می نگرند و دم بر نمی آورند؟!!
*****************************
بقیع اگر چه بقیع است و غربت و دلسوختگی. ولیکن آنجا را قبرستانی ساخته اند ، حداقل!
سامرا – که اینک مزار دو خورشید ملکوتی است – در اصل خانه ای بوده که امامین در آن مسکن گزیده بودند و یا به عبارتی زندانی شده. حالا که گنبد و بارگاهشان را ویران کرده اند ، تو ناگهان به خاطر میاوری که.... چه مناسبتی!
حالا هم بارگاهشان را خراب کرده اند و هم خانه را ! درست همانند مادر مظلومه شان!
و اما ما...
چه باید می کردیم که نکردیم؟
می گویند باید همانند علی ساکت بمانیم و استخوان در گلو ... من اما شک دارم به این! علی هم اگر آن روزها ساکت بود از بی خبری و نادانی مردم به چنان روزی افتاده بود. حالا نکند ما هم از تبار معنوی ! همانان باشیم که این روزها و این شبها نفرینشان می کنیم!؟
*****************************
قانون مداری شعار ما نیست. یا لااقل من ، به این شعار معتقد نیستم! ...صبر کنید! تند نروید خواهشاً ( ای کسانی که ما را متهم می کنید به تندروی!)
واژه ها ، ظاهرشان اگر چه ساده و یکدست است ، اما اثرشان در زندگی چنان است که فکرش را هم نمی کنیم. قانون مداری ، اگرچه ظاهری بس باشکوه دارد اما حقیقتش کاملاً متزلزل است. آنهایی که چنین واژه ای را اختراع کردند ( یا آنهایی که این ترجمه را برای چنان مفهومی برگزیدند ، فرقی نمی کند) منظورشان چیزی بود که اگر می خواستند واضحتر بگویند ما نمی پذیرفتیم. ما معتقدیم حکم از آن خدا و منتصبان اوست. حال اگر بخواهی از مختصات واژه ی قانون مداری ( به معنای رایج آن) نگاه کنی ، حکم خدا و منتصبانش فرا قانونی است! و این یعنی همه ی دین کشک! به همین راحتی....
*****************************
اخبار را داشتید یا نه؟ ضرب وشتم دیگر باره دانشجویان بسیجی ، این بار به وسعت این قاعده! و کمی تا قسمتی همراه با سنت شکنی!
از اونجایی که خودم بارها در این برنامه ها شرکت داشتم و از باتوم و لگد پرانی هم بهره بردم راجع به این مسئله خیلی حرف دارم ولی فعلاً وارد این بحث نمیشم.اجمالاً عرض کنم که بنده به یک اصل کلی معتقدم که پاراگراف فوق زیربنای این اصل کلی رو تشکیل میده...منتها حرف من الان این نیست و اگر پا داد بعداً مفصل .... من میگم چرا ما خیلی راحت از کنار این اتفاقهای مهم میگذریم!
در درگیری پنجشنبه هفته قبل - که اخبار سانسور نشده رو می تونید از وبلاگها پیدا کنید- بدترین برخوردها و صحنه ها اتفاق افتاد. فرمانده یگان ویژه تهران که از قرار معلوم با لباس شخصی در صحنه حاضر بوده به دلیل عصبانی شدن بیش از حد و از دست دادن کنترل ، ضمن دستور دادن به نیروهای تحت امر ، شخصاً به ضرب و شتم دانشجوهای دختر محجبه حاضر در محل تجمع نموده است!!!!
حالا من و شما هی بشینیم و در اثر جو زدگی مراسم یا هیجان فلان مداح ، از مظلومیت فاطمه و از بی غیرتی اهل مدینه و از غربت علی و .. دم بزنیم و های های گریه کنیم! چه فایده....
حالا فکر نکنید فقط این قضیه بوده. بلکه من ضرب و شتم خانمهایی که سال گذشته به مناسبت روز به اصطلاح جهانی زن تجمع کرده بودند ، هم عین همین مسئله میدونم و شدیداً ابراز بیزاری میکنم!(حالا اینکه این جماعت نسوان چرت و پرت می گفتند بماند ). و یا برخوردهای فیزیکی با دختران وزنان بدحجاب رو ( البته اگر رخ داده باشه ).
در هر صورت نگاه من به پلیس و فرماندهان نیروی انتظامی کشور شدیداً بدبینانه و آکنده از تنفره ( خیلی آکنده !!!)
زیر 17 سال و ... نخوانند:
حتی حاضرم با این دستها خفه شان کنم!!
======================
پ ن : اینا فکر کردن که ما چی هستیم؟ رزونامه کیهان برداشته با آب و تاب نوشته که بعله اعتراض دانشجوها باعث شده برنامه انگلیسیا به هم بریزه و به قول خودشون کفگیر سفارت به ته دیگ بخوره. حالا جالبش اینجاست بعد از کلی تعریف و اینا آخر نوشته مثله اینکه از قرار معلوم و بر اساس اخبار واصله یه درگیری هایی هم بین دانشجویان و نیروی انتظامی رخ داده و بعد هم قضیه به خوبی و خوشی تموم شد!!!
بابا جمع کنید این مسخره بازیا رو. دیدید این ملکه چی کار کرد. برداشته لقب «سر» یا شوالیه داده به سلمان رشدی! حالا شما نمی فهمید که اینا همش عمدیه...خب سلمان رشدی چه ربطی داره آخه به ملکه انگلیس. حالا چرا اونم الان!؟
بعد اونوقت سخنگوی وزارت خارجه برداشته گفته ما این عمل ملکه انگلیس رو محکوم می کنیم! این نماد یک رفتار ضد اسلامی است! چه غلطا! بابا از این گنده گوییها به شما نیومده. خب محکوم می کنید که چی بشه ؟! ما خندمون بگیره یا اونا! شما که اینجا مثله احمقا جلوی سفارت پونصد ششصد تا سرباز گذاشتید تا خدای نکرده یه تخم مرغ یا یه گلوله رنگی به دیوار سفارت نخوره یا دل مهمونای جناب سفیر نشکنه !!
ما که قبلتر از اینها دستتون رو خونده بودیم . ولی آقایون! ما بازیچه دست شما نیستیم . اگه ما شعور داریم و می فهمیم پس دیگه این برخوردا چیه؟ فقط به درد 22 بهمن یا کلیشه بازیاتون می خوریم؟بس کنید این بازیها رو. عاقبت نداره!...
* بیانیه تشکلهای دانشجویی در محکومیت برخورد اخیر نیروی انتظامی با دانشجویان
بسم الله الرحمن الرحیم
غفلت در چهار پرده
نمی دانم چه بگویم...عرق شرم و خجالت آنچنان است که دارد دیوانه ام می کند...چرا باید این چنین باشد ؟ و راستی چرا؟...
پرده اول
« روایات متعددی از اهل بیت علیهم السلام دربارۀ انقلاب اسلامی و زمینه ساز ظهور حضرت مهدی (عج) در یمن وارد شده است که برخی از آنها صحیح السند ( سندی که راوی عادل شیعه آن را از مانند خودش ، در همۀ سلسلۀ سند ، از امام معصوم نقل کند) می باشد که حتمی بودن وقوع این انقلاب را تصریح می کند و آن را درفش هدایت و زمینه ساز قیام حضرت مهدی و یاری کنندۀ آن حضرت توصیف می کند. »(1)
« اما نام رهبر آن ، در روایات ، معروف به یمنی می باشد و روایتی نام وی را حسن یا حسین و از نسل زید بن علی علیهما السلام یاد می کند ولی این روایت از نظر متن و سند قابل بحث است.»(2)
« اینک مهمترین روایات مربوط به انقلاب یمنی.
امام صادق علیه السلام:{قبل از قیام قائم وقوع پنج علامت حتمی است: یمنی ، سفیانی ، صیحه آسمانی ، کشته شدن نفس زکیّه و فرو رفتن در بیابان(بیداء)}»(3)
« و نیز فرمود :{ ....در میان درفشها ، هدایت کننده تر از درفش یمنی وجود ندارد ، چرا که درفش حق است و شما را بسوی صاحبتان دعوت می کند.وقتی یمنی قیام کند فروش اسلحه به مردم حرام است. و آنگاه که خروج کند بسوی او بشتاب که درفش او درفش هدایت است و بر هیچ مسلمانی سرپیچی از او جایز نیست....} »(4)
« بر اساس روایات ، یمنی در پی نبرد سفیانی با وی ، وارد عراق می شود. نیروهای یمنی و ایرانی جهت رویارویی با سفیانی وارد عمل می شوند و از روایات چنین ظاهر می شود که نقش نیروهای یمنی در نبرد سفیانی نقش پشتیبانی از نیروهای ایرانی است ، زیرا از لحن اخبار چنین فهمیده می شود که طرف درگیر با سفیانی ، مردم مشرق زمین یعنی یاران خراسانی و شعیب هستند..»(5)
« نکته دیگر اینکه ممکن است یمنی متعدد بوده و آخری ، یمنی وعده داده شده و مورد نظر باشد. روایات گذشته خروج یمنی موعود را با صراحت همزمان با ظاهر شدن سفیانی ، یعنی سال ظهور حضرت مهدی علیه السلام بیان کرده است. و روایات دیگری با سند صحیح از امام صادق علیه السلام وجود دارد که می گوید :{ مصری و یمنی قبل از سفیانی قیام می کنند.}
بنابر این روایت ، بایستی این شخص یمنی اول باشد که زمینه ساز یمنی موعود خواهد بود ، همچنانکه «مردی از قم» و غیر او از اهل مشرق ، زمینه ساز خراسانی و شعیب که هر دو وعده داده شده اند ، خواهند بود والله اعلم.»(6)
پرده دوم
در اواخر قرن سوم هجری، یحیی بن الحسین بن قاسم بن ابراهیم طباطبا از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام به همراه تعدادی از یاران ایرانی و عرب خود از طبرستان به صعده رفت و اولین حکومت زیدی را در آن منطقه تاسیس کرد. امامان زیدی حدود ۱۱ قرن در سرزمین یمن حکومت داشتند.
اما در سال ۱۹۴۸م کودتایی رخ داد که منجر به قتل امام یحیی حمیدالدین از رهبران زیدی شد. سپس در سال ۱۹۶۲ جمهوری خواهان با حمایت نظامی مصر در زمان جمال عبدالناصر انقلابی به راه انداخته و آخرین حکومت زیدی را سرنگون کردند .بعد از آن بود که جمهوری عربی یمن یا یمن شمالی سابق در ۲۶ سپتامبر ۱۹۶۲ بنا نهاده شد. حدود هشت سال طول کشید تا مخالفان سرکوب شوند و نظام جدید مستقر شود. بسیاری از سران حکومت امام زیدی اعدام شده و یا به کشورهای دیگر از جمله عربستان و انگلستان و آمریکا مهاجرت نمودند. در حال حاضر یمن ۲۰ میلیون جمعیت دارد. حدود ۵۰ درصد مردم شافعی مذهب و ۴۰ درصد زیدی مذهب هستند. مذهب شیعه اثنی عشری پس از انقلاب اسلامی ایران ، وارد این کشور شده است و حدود نیم درصد جمعیت که عمدتا جوانان هستند پیرو این مذهب می باشند.
یکی از نسب شناسان معتبر یمنی ، تعداد سادات در یمن در سال ۱۹۸۵ را حدود ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر برآورد کرده بود. با احتساب حداقل رشد ۳ درصدی جمعیت یمن در دو دهه اخیر، می توان تخمین زد که تعداد سادات در یمن هم اکنون از ۶ میلیون نفر فراتر رفته است.
حدود ۹۰ درصد از ۲۰۰ خانواده معروف سادات یمنی از ذریه امام حسن مجتبی علیه السلام هستند که از شیعیان زیدی می باشند. ده درصد بقیه سادات از ذریه امام حسین علیه السلام هستند که عمدتاً شافعی مذهب می باشند و نسل آنها به احمد بن عیسی المهاجر (مدفون در شهر تریم حضرموت) می رسد.
پرده سوم
این روزها سومین جنگ دولت یمن علیه شیعیان یمنی ، وارد چهارمین ماه خود می شود. جنگی که در 7 بهمن سال گذشته آغاز شده و تا کنون ادامه دارد. البته در میان سکوت رسانه ای جهان و بایکوت کامل خبری . وقتی می گویم جهان ، یعنی جمهوری اسلامی ایران هم بعله...و اینجاست که باید عمق فاجعه را دید و از شدت مصیبت گریست.
راستی جریان این جنگ چیست؟ چرا در طول این چهار ماه ، صدا وسیما ، یک خبر خشک و خالی ، محض خاطر ادعای حرفه ای گریشان هم که شده ، پخش نکرده است؟ صدا وسیمایی که مسابقه الاغ سواری مکزیکی ها را در چند بخش خبری پخش میکند و هزار هزار برنامه چرت و بی خاصیت دیگر هم ضمیمه آن!
که حالا کار به جایی بکشد که بعد از این همه مدت ، فقط کسانی که اهل اخبار و اینترنت باشند بتوانند از لابه لای خبرها راهی پیدا کنند به فاجعه ای که در یمن در حال رخ دادن است...تا لاقل دعایی بکنند و به یاد بیاورند که یمن یکی از همانجاهایی است که قرار است یاران آخرالزمانی مهدی موعود (عج) را به خود ببیند.
اینجور موقع هاست که درود سلام می فرستی بر آنکه خیلی دوستش میداری و دعایش میکنی که سایه عزتش کم نشود .همو که می گفت : « واقعاً جمهوری اسلامی به چه درد می خورَد؟!»(7)
جنگی که در یمن رخ داده سومین جنگ پس از جنگ سال 1383 شمسی است.جنگی که یک طرف آن شیعیان یمنی به رهبری علامه الحوثی است و طرف دیگر آن حکومت خائن و مزدور یمن و سلفی ها و سعودی ها و صد البته آمریکا و صهیونیستها و اجانبی چون ایشان.
استان صعده در شمال غربی این کشور مرکز تجمع شیعیان و حوزه های علیمه است . اما چندی است که حکومت کثیف علی عبدالله صالح رئیس جمهور ، به جان شیعیان افتاده است. به عنوان اولین قدم مانع برگزاری جشن عید غدیر در صعده شد، مراسمی که قرنهای متمادی در صعده برگزار شده، و حالا به زور توسط دولت تعطیل می شود. در برخی اماکن و مساجد هر کسی که مانند اهل سنت دستهایش را هنگام نماز بر سینه نمی گذاشت، دستگیر می شد. و یا در دو سال اخیر امامان جماعت سنی وارداتی از مصر به مساجد شیعیان زیدی تحمیل شدند.
بنابراین شیعیان آغازگر جنگ نبودند. تنها جرمشان اصرار بر شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل بود و مطالبات دیگرشان آزادی در انجام شعائر دینی خود در مناطق خودشان بود. بنابراین برای شیعیان چاره ای باقی نمانده و مخیر شده اند بین دو انتخاب:
۱) جنگ برای حفظ دین، مذهب و اعتقادات خود و مرگ شرافتمندانه در این راه
۲) کنار گذاشتن مذهب و عقاید خود برای همیشه و زندگی با ذلت و خواری
پرده چهارم
یادتان باشد که یمن یکی از نقاط امید مصیبت زدگان آخرالزامان است.دعا کنید برای فرج.دعا کنید برای خودمان که نمانیم در این همه غفلت و روزمرگی.دعا کنید برای آنها که مسئولند و چه راحت ظلمها را می بینند و به وظیفه خود عمل نمی کنند.
راستی چه لحظات لذت بخشی است روزهای ظهور مهدی موعود. مرور وقایع آن روزها از زبان امامان معصوم که پیشاپیش آن لحظات را برایمان ترسیم کرده اند ، مو را برتنتان سیخ می کند. یادتان باشد که آن روزها را یاد کنید تا امیدتان زنده شود به ظهور. و لحظه شماریتان فزون گردد برای شنیدن صدای دلربای مولا.
وای که چه شیرینی غیر قابل وصفیست...خدایا ما را هم در شادی آن روزها زنده بدار و در ثواب یاران قائمت سهیم کن .
وبلاگ فارسی شیعیان یمن ، اخبار لحظه به لحظه جنگ
--------
پی نوشت ها:
1- عصر ظهور ، علی کورانی، ص 157
2- همان ، ص 157
3- همان ، ص 157
4- همان ، ص 158
5- همان ، ص 160
6- همان ، ص 162
7- اشاره به سخنرانی دکتر حسن عباسی ، سوم خرداد 1383، تالار شهید چمران دانشگاه تهران
بسم الله الرحمن الرحیم
از تعطیلی سوره تا زمینخواران سیرجان
نمی خوام باور کنم اما حقیقتی ست این تلخی های بی پایان.
فعلاً حوصله ندارم چیزی در این مورد بنویسم چون اعصابم حسابی داغون شده از این بابت.
بارالها صبری عطا کن به وسعت این مصیبتهای بی انتها!
فقط این لینک ها رو ببینید:
-سوره علمی نیست که بر خاک افتد (اعتراض شاعران)
- وبلاگ اعتراض به زمینخواری سیرجان و زندانی شدن یک جانباز و یک روحانی معترض
- گفتگوی تلفنی شهرام جزایری و خبرگزاری فارس دو سه ماه قبل از فراری داده شدن برای افشای پشت پرده ها!
- اخطار استاد حیدر رحیم پور ازغدی نسبت به رفع مزاحمت از «جهانشاهی»
- نامه طلاب عدالتخواه قم به مراجع عظام تقلید برای پیگیری در خصوص پرونده زمین خواری سیرجان
جای مردان خالی
دزدها بیدارند ، پاسبان ها مستند
گرد خود می گردند٬کوچه ها بن بستند
لاله ها مجروحند ٬ کاسه می گردانند
سروها مسکینند ٬ پای تا سر دستند
بادها ٬ پرچم ها ٬ سورها ٬ ماتم ها
- جای مردان خالی - همه امشب هستند
پی شر می گردند ،گزمه ها نامردند
شهر از سگ پر بود سنگ ها را بستند
وارث طوفانیم ٬ تا کجا می مانیم
چشمه ها مان خشکند٬قله هامان پستند
گرد خود می گردیم ٬آرزو بیهوده است
بی تو فردایی نیست،روز و شب هم دستند!