بسم الله الرحمن الرحیم
ظاهربین نباشید ، لطفاً !
قبل نوشت:این نوشته ظاهراً خیلی طولانی شده ، ولی از آنجایی که نباید ظاهر بین باشید، ابتدا بخوانید و بعد قضاوت کنید! حقیقتش این است که چون فونتها درشت است و فاصله ی بین خطوط زیاد ، اینگونه کش آمده است. باور کنید.
*********************************
مدتی است سوژه های مختلفی برای نوشتن ، همچون تگرگ بر مغزم شارش می کنند ( شارش تگرگ! یک نسبت نامتقارن اضافی است ، خرده نگیرید خواهشاً ، ای اساتید فن و ادب! ) و اگر چه نمی خواهم این فرصتها را از دست بدهم اما ... از دست می دهم.
اما حالا یک جرقه کافی است تا موضوعی برای نوشتن پیدا شود. اینجانب با بعضی جملات به ظاهر حکیمانه و مثبت که این روزها زیاد رواج پیدا کرده اند و در واقع بر خلاف ظاهرشان ، کاربردی منفی و زشت دارند به شدت مشکل دارم و پذیرفتن آنها و به کاربردنشان را ناشی از منفعل بودن و کم آوردن و نفهمیدن و اپیدمی همرنگ جماعت شدن ، می دانم.
مثل اینکه می گویند « حکومت نباید در حریم خصوصی مردم وارد شود »، اگر چه اصل آن درست است ولی بستگی به این دارد که منظورتان از حریم خصوصی چه باشد و صد البته خیلیها که مدعی چنین ادعایی هستند حریم خصوصی را عمومی تر از آنچه که باید فرض می کنند.
یا این عبارت فیلسوفانه که نمی دانم چه کسی اختراع کرده که می گویند « باید به عقاید دیگران احترام بگذارید هر چند مخالف عقاید شما باشد» . فی المثل آیا عقاید هیتلر در مورد برتری قوم آریایی و یا نژادپرستی حکومتهای آپارتاید و قوم صهیون و یا اعتقادات گروهکهای القاعده و طالبان و ایضاً آراء فیلسوفان و اندیشمندان کافر و ضد دین و سکولاری مشرب غرب را باید محترم بشماریم؟ صهیونها غیر خودشان را پست تر از حیوان می دانند ، آنوقت این اندیشه کجایش احترام دارد؟؟؟
مگر اینکه بپذیریم بعضی از اندیشه ها قابل احترامند ، و اینجاست که پای جهان بینی هر شخص به میان می آید و ... با این پیشفرض اساساً اصل قضیه منتفی خواهد بود. بنابراین بهتر است بگوییم « عقیده ی هر کسی برای خودش محترم است. فقط خودش ».
اما حالا ، چیزی که این بار مرا به نوشتن واداشته این سخن قصار است که فرموده اند : « نباید به ظاهر آدمها نگاه کنیم بلکه باطنشان مهم است ».
خب این جمله ی زیبا ، چیزی است که سراسرش پر است از ایهام و ابهام . چند پهلو حرف زدن ، هنر کسانی است که می خواهند عقاید نادرست خودشان را به من و شما قالب کنند ، و ما هم چه زود گول می خوریم.
چونکه حاضریم پرستیژمان را به بهای فدا شدن هر حقیقتی حفظ کنیم ، و چقدر من از این افاده های مدرن و امروزی حالم به هم می خورد و نیز از آنهایی که دینداری را به بهای جذاب شدن خودشان و خوش آمد دیگران در حد یخ ترین موضوعات جامعه پایین آورده اند و خودشان را امروزی ترین آدم روزگار می پندارند.
بررای این جمله حداقل سه حالت مختلف را می توان در نظر گرفت.
یک وقت است که شما اصولی غیر مادی و اخلاقی را برای خودتان به عنوان ارزش در نظر گرفته اید و به آن احترام می گذارید. مثلاً شخصیت اجتماعی ، رفتار اجتماعی یا آداب و رسوم افراد. حال اگر کسی در ظاهر به این گونه ارزشها پایبند باشد شما می توانید به دو صورت عکس العمل نشان دهید . یا به ظاهر دلخوش می کنید و شخصیت فرد مزبور را محترم ارزیابی می کنید یا ظاهر برایتان یقین آور نیست و سعی می کنید تا از حقیقت ماجرا با خبر نشده اید به او اعتماد نکنید.
یک وقت است که برای شما ارزشهای اخلاقی مهم نیست. بلکه مثلاً ثروت یا مکنت مالی فرد مهم است. در این صورت اگر ظاهر شخصی ، نشان دهنده وضعیت مطلوب مالی اش باشد برایش احترام قائلید و اگر نباشد ، نه. در اینجا هم این امکان وجود دارد که ظاهر دیگران غلط انداز باشد و فقیری در پوسته ی اغنیاء ظاهر شود و بالعکس.
اما حالت سوم چیز دیگری است. در این وضعیت ، آنچه که برای شما مهم است و دارای ارزش ، این است که انسانها با ایمان و اهل تقوا باشند . حال ممکن است فردی از ارزش اجتماعی پایین یا آداب و رسوم بی اعتباری برخوردار باشد و یا اینکه فقیر و ناچیز و درمانده باشد ولی در عین حال انسانی پاک سیرت و با تقوا و مومن باشد. در این حالت چیزی که برای شما مهم است ظاهر نیست ، بلکه اعتقاد قلبی ، اندیشه و کردار مبتنی بر ایمان آن شخص است.
خب . واضح است که اکثر ما اصل سوم را پذیرفته ایم و قبول داریم. خب حالا ببینیم با وجود این باز هم می توان در همه جا گفت که ظاهر افراد مهم نیست و به باطنشان باید توجه کرد.
من معتقدم نه. ایمان یک امر درونی است که علاوه بر آن در عملکرد انسانها یا همان ظاهرشان تجلی پیدا می کند. به عبارتی هر انسان خوش صورتی نمی تواند نیکو سیرت باشد اما هر انسان نیکو سیرتی حتماً خوش صورت است . و منظورم از صورت نه چهره ، بلکه عملکرد و رفتار و ظاهر کلی آدمهاست.
به این جملات دقت کنید:
- هر کس به اجانب شبیه شود از ما نیست. مانند یهود و نصاری عمل نکنید.یهودیان با انگشتان و نصرانی ها با کف دستشان سلام می کنند.(1)
- هر کس شبیه به قومی شود در زمره ی آنان خواهد بود.(2)
بر اساس اصول دینی ، مومنین علاوه بر مراعات مسائلی که صرفاً با درون انسانها سر و کار دارد بایستی اصول و قواعدی را در رفتارهای روزمره و سکنات همیشگی خویش رعایت کنند. و در رعایت این اصول فرقی نیست. به همان میزان که حسادت و کینه ورزی زشت و ناپسند است بی غیرتی و سکوت در برابر ظلم و نهی از منکر نکردن و بی تفاوتی در مقابل گناه و عصیان آشکار ، زشت و ناپسند است.
به همان میزان که نماز خواندن مهم و ضروری است ، تراشیدن ریش مزموم و ناپسند است.
در دین ما اصول و قواعدی برای رفتارهای اجتماعی و پوشش ظاهری بیان شده است که رعایت آنها هم مانند روزه گرفتن و نماز خواندن مهم است.
تیپ زدن مانند فلان هنرپیشه ی غربی و آرایش مو و صورت غیر متعارف ، مصداق همان چیزی است که گفته شد : هر کس شبیه به قومی شود در زمره ی آنان خواهد بود.
از جمله تلویزیون ماست.حالا ما افتاده ایم به دوره ی گیر دادن به صدا وسیما و از آنجایی که مشکلات بینشی و دانشی صدا وسیما ریشه ای تر از این حرفها ست ولی در این مسئله هم صدا وسیما آشکارا در بیراهه بیتوته کرده است.
بارها دیده ایم که دوستان صداوسیمایی خواسته اند یک جوری دختران و زنان بد حجاب یا به قولی بی حجاب را معتقد به اصول دینی نشان دهند. فی المثل در عزاداری ها یا تشییع جنازه ی شهدای مظلوم ، درست وقتی که آنطرف مردم دارند شهدا را حمل می کنند ، در این سو ، دوربین صدا وسیما بر چهره خوش آب و رنگ یک خانم ژیگولی که در حال اشک ریختن است زوووووم می کند و خبرنگاری شروع می کند از احساسات درونی این خانم سئوال کردن و کسی نیست بپرسد آخر تو با آن زلف های پریشان برباد رفته و آن مانتوی چسبناک و تنگ چگونه از کسانی دم میزنی که قریب به اتفاق در وصیت نامه هاشان به حجاب توصیه کرده و از بی حجابی نالیده بودند.
حالا مد شده است که بگویند دلت پاک باشد و این حرفها را بی خیال.
من اما از این متنفرم. دوست هم ندارم به خاطر خوش آمد دیگران و تمجید از من و اینکه بگویند عجب بچه حزب اللهی لارجی! و یا برای اینکه از مرامم کف کنند ، در مقابل دهن کجی و بی اعتنایی به احکام خدا ( هر چند نا آگاهانه ) سکوت کنم و دلم را خوش کنم به این جمله ی نابخردانه که : نباید به ظاهر آدمها قضاوت کنی. آدم باید دلش پاک باشد!
*****************************
پی نوشت :
1- پیامبر اسلام.
2- امیر المومنین و پیامبر اسلام.
بسم الله الرحمن الرحیم
از این دست!
« کراراً مشاهده شده است با همه توضیحات و هماهنگی های از قبل به عمل آمده ، مراعات ضرورتها و اولویتها ، اهداف و سیاستهای این بنیاد برای آن سازمان هیچ گونه اعتباری ندارد و ظاهراً دغدغه های بنیاد برای ترویج فرهنگ و معارف و تاریخ و حقایق دفاع با مقوله پر کردن آنتن در آن سازمان در تزاحمی آشکار می باشد؛ از جمله در مقوله اخیر.
با وجود تاکید فراوان به افشاگری چهار سند به کلی سری صدام و همدستان او در قضیه سلاح های شیمیایی علیه رزمندگان اسلام که برای نخستین بار انجام گرفت ، نوع نگاه آن سازمان در اصل و چگونگی پرداختن به خبر ، به طور مبنایی با نگاه بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس تفاوت داشت که آن را پخش ننمودید و ظاهراً تکرار این گونه مصاحبه ها کاری عبث و بیهوده است....
....لذا خواهشمند است مقرر فرمائید منبعد از پخش هرگونه خبر و تصویر مرتبط با اینجانب چه به عنوان رئیس بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس ، چه به عنوان فرمانده کمیته جستجوی مفقودین و چه با عناوین دیگر ، خواه مستقیم و خواه غیر مستقیم ، خواه آرشیوی و خواه غیر آن خودداری فرمایند که البته در صورت پخش به هیچ عنوان رضایت نخواهم داشت.»
سردار باقر زاده – رئیس بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس
****************************
پ ن: دوست عزیزم جناب محمد الیاس در کامنت پست قبلی گفته بود که باید وسط گود بود تا فهمید کار صدا وسیمایی ها چقدر سخت است برای پر کردن 24 ساعته 8 کانال و اینکه می شود هنوز هم به امثال صدا وسیمایی ها امید داشت و فقط باید کمی فعالتر بود و نه گوشه نشین و نق نقو....
اگر چه من حرفهای ایشان را کاملاً رد نمی کنم و به فعالیت کم و ناشایست جبهه خودی ( و امثال خودمان ) در عرصه فرهنگی و رسانه ای معترفم ، اما بحث من اصلاً چیز دیگری است و نه اینکه آیا ما کم کاری میکنیم یا نه...
شاید من زیادی بدبین هستم ولی مشکل صدا وسیمایی ها این نیست که آیا برنامه خوبی وجود دارد یا نه ( که حالا بهانه ای وجود داشته باشد که چون برنامه های خوب وجود ندارد و کسانی نیستند که چنین برنامه هایی تولید کنند ، پس ما مجبوریم برنامه های بد پخش کنیم! ).بلکه مشکل اصلی سر این است که خیلی از برنامه های خوب را هم به بهانه های مختلف پخش نمی کنند و نهایتاً اینکه در پاسختان بگویند برنامه شما اصلاً خوب نیست! خب حالا این می شود یک تسلسل بی انتها. از طرفی هر برنامه ای که بسازی چون خودشان نمی پسندند می گویند مناسب نیست و غیر حرفه ای است و از طرفی وقتی به ایشان اعتراض میکنی که این چه وضعی است با طلبکاری تمام مدعی می شوند که از این بهتر نیست و نمی شود و شما اگر می توانی بیا و بهترش را بساز!
دوست خوبم! مشکل این چیزها نیست. بلکه اصلاً تفکری که صدا وسیما را مدیریت می کند نوعاً با آرمانهای انقلاب و هنر دینی و اندیشه های امثال شهید آوینی مشکل دارد ، شدید.
و این ساده لوحی است که اگر صدا وسیما روایت فتح آوینی را پخش میکند پس تفکر و اندیشه آوینی مورد قبول و سر مشق مدیران گرداننده صدا وسیماست. به یقین معتقدم پشیزی ارزش برای تفکرات سید مرتضی قائل نیستند و همینها بودند که در زمان حیات آوینی سایه اش را با تیر می زدند.
در ضمن مگر مجبوریم وقتی نمی توانیم برنامه خوب بسازیم ، 8 یا 9 کانال آنهم 24 ساعته به راه بیاندازیم و مثل چهارپا در گل بمانیم و چرت و پرت به خورد ملت بدهیم؟
خب 8 کانال و زمان پخش آنها را تبدیل می کنیم به تعدادی که بتوانیم از پسش بر بیاییم ( یعنی برنامه خوب بسازیم ).
ناتمام.
بسم الله الرحمن الرحیم
داستان یک نقاب
« جنس ضعیف کدومه مرد حسابی!؟ مخت عیب کرده؟ جنس ضعیف در واقع ماییم! درست فکر کن!
تو اجتماع ، همه ی کارها رو ما مردها میکنیم...همۀ پولها رو ، ما مردها میدیم...همه ی سگدو زدنها مال ماست!...هرچی سکته قلبیه ، بدبختیها ، بیچارگیها ، چک برگشت خوردن و زندان رفتنها مال ماست!
اونوقت جنس لطیف راحت میگه : در طول تاریخ به ما ظلم شده ! ما خواهان حقوق برابر هستیم!
حقوق برابر میخوای؟...برو فاضلاب پاک کن ! برو سپور شهرداری شو نصف شب خیابونا رو جاری بکش ! چطور موقع کار کردن جنس لطیف هستین؟! ولی صحبت حقوق که میشه ، حقوق برابر میخواین؟!! »
اینها که خواندید بخشهایی بود از یک دیالوگ کلیدی در فیلم نقاب. جایی که نیما سعی میکند به شریکش – کامران – بفهماند که پول در آوردن از آن نوعی که اختراع ! کرده اند ، به هیچ وجه اسمش خیانت نیست .
داستان فیلم نقاب و تعلیق جالب نهفته در آن برایم بسیار جالب و دیدنی بود. به خصوص دیالوگی که ذکرش رفت.حالا بماند که اصل فیلم و روایت داستان ، پوشش و گریم بازیگر زن ، کلمات رد و بدل شده میان زن و شوهر و به تصویر کشیدن خیانتهای یک زن به شوهر و سرانجام تبلیغ چندش آور از خیابانها ، سواحل و تفریحگاههای دبی و آزادی هوسرانی وشهوت آن هیچ جایی برای دفاع و توجیه این فیلم نمی گذارد و به هیچ وجه اجازه تولید و اکران آن قابل قبول نمی افتد.
اما دقت کنید که باید مشکلات را درست دید!
نویسنده آن مقاله انتقادی روزنامه کیهان مورخ یکشنبه دهم تیرماه هم گویی مشکلات را درست ندیده ، و اگرچه نقاب را به نقد کشیده اما متاسفانه کاملاً ناعادلانه و به دور از انصاف قلم رانده و نه تنها کارگردانان و روشنفکران سینمایی این مرز و بوم - که از هنر و سینما تنها پز و افاده و تقلید هالیوودی یا سیاه نمایی جشنواره پسند را آموخته اند- قطعاً ! این انتقادها را وارد نمی دانند بلکه هر آدم اهل فیلم و سینمایی نمی تواند چنین انتقادهایی را بپذیرد.
مشکل ما این است که دچار ضعف نفس و تعارف و رودربایستی و مصلحت بینی های حال به هم زن و کاملاً بیخود هستیم.
کیهانی ها عزیز ، هروقت که خواستند نقدی بر سینمای ایران بنمایند ، همیشه از در تعارف و مصلحت سنجی وارد شدند و همواره به بهانه نقد حرفه ای یا نقد بی طرفانه ، از بیان ضعفهای محتوایی و ضد دینی و هنجارشکنانه و ضد اخلاقی و سکولاریستی حاکم بر فیلمهای سینمای ایران پرهیز کرده اند؛ و حالا که فیلمی مثل نقاب ، در کمال وقاحت و جسارت ، همه ی ارزشها و هنجارهای دینی و اجتماعی را به بازی گرفته و به نوعی تابو شکنی کرده است ، دوستان کیهانی ما عنان از کف داده اند و نمی دانند از چه بگویند و به چه چیز اعتراض کنند.
دوستان و آقایان محترم! انتقاد اصلی دقیقاً به پیکره ی فرهنگی نظام و تصمیم گیرندگان فرهنگی حکومت وارد است. به آنهایی که در صدا و سیما بر میزهای ریاست و مدیریت و معاونت نشسته اند و در فرهنگ و ارشاد نیز.
سینما و تلویزیون در جمهوری اسلامی ایران ، مسیر خود را پیدا نکرده است و همچنان در برزخ میان ارزشها و ضد ارزشها حیران است و گیج می زند.
آنوقت چطور میتوان انتظار داشت که محصولات رسانه ای ( فیلم ، سریال ، انیمیشن ) بتواند در راستای ترویج فرهنگ دینی باشد و نیز در جامعه تاثیر گذار؟
نتیجتاً توصیه ی این حقیر ناچیز به مسئولین فرهنگی آن است که اول تکلیف خودتان را با این مسائل روشن کنید ( این هم یک نمونه دیگر از بلاتکلیفی ! ) و برای این کار ، یکبار هم که شده زحمت بکشید و با اندیشه ها و افکار تئوری پردازان هنر دینی از قبیل سید شهید مرتضی آوینی و مرحوم مددپور و بعضی های دیگر که زنده اند ! آشنا شوید. لاقل برای توجیه خودتان و ما ، که هنوز نفهمیدیم در این مملکت چه خبر است!
پ ن : گیر دادنهای ما به کیهان نه به خاطر دشمنی است ، بلکه تنها روزنامه ای است که در این ممکلت می خوانم و به آن ته مانده امیدی دارم و اگر چه از خیلی چیزها ناامیدم کرده.
وگرنه از نظر من جام جم و ایران و همشهری با شرق یا هم میهن یا اعتماد یا بقیه فرقی ندارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
اولین شب آرامش
امشب خبر 20:30 جیگرم رو خنک کرد. راستش از وقتی که خبر اون واقعه دردناک رو شنیدم این گوشه قلبم یه داغی رو احساس میکردم که خوب شدنی نبود. اصلاً قلبم به شماره می افتاد با یادآوری اون حادثه تلخ.
حالا همینکه 20:30 اون واقعه رو منعکس کرده برای من یکی ، کلی مایه آرامش بود ؛ تا اینکه امشب اعلام شد که آقای احمدی مقدم دستور پیگیری و برخورد با عامل اون حادثه ( کسی که دختران محجبه رو - به جرم اعتراض به خیانتهای انگلیس - به باد کتک گرفته بود) رو داده. البته انتقادهای ما هنوز بر قوت خود باقی است ولی نمی دونید این خبر چقدر از دیوانه شدن ما جلوگیری کرده!
بارالها ! همه ظالمان را به سزای اعمالشان برسان!
بسم الله الرحمن الرحیم
مهمانی بس است!
کبریای توبه را بشکن ، پشیمانی بس است
از جواهر خانه خالی ، نگهبانی بس است
ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
آبروداری کن ای زاهد ، مسلمانی بس است!
خلق دلسنگ اند و من ، آیینه با خود می برم
بشکنیدم دوستان ، دشنام پنهانی بس است
یوسف از تعبیر خواب مصریان ، دلسرد شد
هفتصد سال است می بارد ، فراوانی بس است!
نسل پشت نسل ، تنها امتحان پس می دهیم
دیگر انسانی نخواهد بود ، قربانی بس است
بر سر خوان تو ، تنها کفر نعمت می کنیم
سفره ات را جمع کن ای عشق! ، مهمانی بس است
ابوالفضل نظری ( فاضل )
* ابوالفضل نظری شاعر جوان و مورد علاقه بنده است. این شعر در محفل شاعران نزد مقام معظم رهبری خوانده شده که فایل صوتی رو میتونید از اینجا دانلود کنید:
دانلود صدای شاعر ( حجم 287 KB)
بسم الله الرحمن الرحیم
تلخ ترین لحظه ها
این پست را چند روز پیش نوشتم. برخورد فجیع و منافقانه ناجا با دانشجویان معترض در مقابل سفارت.
این پست را اگر نخوانده اید ، بخوانید تا متوجه شوید که دیدگاه من چیست و برداشت غلط نکنید.
در آن پنجشنبه کذایی و سیاه ، که درست در ایام فاطمیه واقع شده بود ، برادران ناجا ( که البته این کلمه «برادارن» را از باب تمسخر می نویسم ) جنایتی دیگر آفریدند که در طول تاریخ برخورد ناجا با دانشجویان بسیجی ، کم سابقه یا بهتر بگویم بی سابقه بوده است.
من نمی توانم به راحتی از کنار این اتفاق و اتفاق های قبلی که خودم از نزدیک شاهد بودم بگذرم. شاید منتظرم تا در فرصت مناسبی ظلم این نامردا رو جواب بدم.
اما حالا چیزی که باعث شده من دوباره در این مورد حرف بزنم ، فیلمی از آن اتفاق دردناک است.
کتک خوردن و سیلی خوردن دختران محجبه ( به معنای واقعی کلمه) آنهم از طرف سرداران ناجا!
هزاران هزار نفرین و لعنت نثارشان باد بی واهمه از بازخواست قیامت که می دانم حلال است و حلال. و به یقین می دانم که بی اعتنایان امروز فردا در پیشگاه خدا مورد بازخواست و انتقام خواهند بود.
و مگر علی نبود که هتک آن زن یهودی را بر نتابید و نفرین کرد مسببان آن واقعه را!
پس ما اینجا چه غلطی می کنیم؟
در خاک سیاه باد آن مصلحتی که بخواهد ظلم ظالمان و بی عدالتی حاکمان را موجه جلوه دهد.
آقای احمدی مقدم!فرمانده پر ادعای ناجا. شما باید پاسخ بدهی. آن مسئولیت حرامت باد اگر در کنار این حادثه بی تفاوت ماندی و هیچ نگفتی.
جناب پور محمدی حجت الاسلام، وزیر کشور! مگر در حیطه مسئولیت تو نیست. پس چه کردی در قبال آن؟ و اگر رسم تو نیز سکوت بر ظلم است به بهانه مصلحت ، پس ننگت باد .
آقای احمدی نژاد ! چه میکنی برادر؟
سید علی؟ تو ولی و رهبر مایی! تو آقای مایی. ما به تو عرض شکایت میبریم. همین!
پ ن 1: هنگام نوشتن این سطور با خود می اندیشیدم که الان چه دوستانی که این مطالب را می خوانند و تندرو خطابم می کنند و مرا از دایره ولایت و نظام بیرونم می شمارند!
نظام و ولایتی که به بهانه اش ظلم ظالمان توجیه شود ارزانی خودتان. ما نخواستیم!
پ ن 2: برای دیدن فیلم ابتدا این نرم افزار را که حجمی در حدود 1.12 مگابایت دارد دانلود کنید:
پس از دانلود نرم افزار فوق، آن را نصب کنید.
آنگاه فیلم واقعه دردناک کتک خوردن دختران محجبه و بسیجی از دست عوامل احمق ناجا را از لینک زیر دانلود کنید. حجمش 2.43 مگابایت است.
حالا می توانید فیلم را ببینید و ....اگر خواستید گریه کنید!