سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط کمیل در 87/2/26:: 7:18 عصر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

آزادی روح!

 

آزادی چیزی خوبی است.

 هیچ کس منکر آن نیست.

 اما دعواها از آنجایی آغاز می شود که معضلی به نام اشتراک واژه و اختلاف معانی را در نظر نگیریم.

هر آئین و مسلک و جهان بینی ای که دراین عالم وجود دارد ممکن است خود را از طرفداران آزادی بنامد یا بداند...

اما با تعریف خودش.

 و من می گویم ملاکی برای برتری داشتن تعریف این یا آن قوم از آزادی نداریم.

لیبرالیسم (یعنی تمدن غرب ، یعنی ایالات متحده ، یعنی اروپا ، یعنی مدرنیته ) معتقد است آزادی یعنی لاقیدی بدون حد و مرز ، تا جایی که به حریم آزادی های دیگران تجاوز نشود.

خیلی خوب. این هم یک تعریف است مانند هزاران تعریف دیگر از آزادی (البته اگر وجود داشته باشد). اگر چه در هیچ کدام  از ممالک مدعی لیبرالیسم چنین تعریفی از آزادی در صحنه عمل و در تعاملات حکومت و مردم دیده نمی شود. ( و تو بگو بر منکرش ...!).

 چه آنکه حد و حدود آزادی را حکومت تعیین می کند.

و صرف نظر از آنکه تعریف آزادی چه باشد ، در عصر ما  آزادی یعنی آنکه حکومت تا چه میزان به انسانها اجازه می دهد آزاد باشند.

*********

حکومت اسلامی هم خود را طرفدار آزادی می داند. و صد البته با تعریف خودش.

و بهتر است بگوئیم اسلام . چه آنکه شاید بعضی ها فکر کنند حکومت اسلامی یعنی همین جمهوری اسلامی. در حالیکه جمهوری اسلامی هنوز خیلی با حکومت اسلامی فاصله دارد.

حالا تعریف اسلام از آزادی چیست؟

ظاهراً ( پس یعنی هنوز مطمئن نیستیم یا حداقل من مطمئن نیستم ) او هم می گوید آزادی یعنی لاقیدی بی حد و مرز ، البته تا جاییکه به حریم الهی تجاوز نشود.

و از جنبه ای دیگر اینطور می شود : لاقیدی بی حد و مرز ، البته تا جاییکه آزادی های دیگر انسانها را به خطر نیاندازد.

و ظاهراً این جنبه دوم همانند است با تعریف لیبرالیسم. ولی اینطور نیست ؛ خوشبختانه یا متاسفانه!

از این جهت که در اسلام آزادی مجموعه ای از حیطه های مادی و معنوی را شامل می شود.

 و این یعنی اینکه انسانها آزادند تا ذهنشان و قلبشان هم دچار وحشت و ترس و بی ایمانی و هزاران درد بی درمان که فقط و فقط ذهنی و غیرمادیست ، نشود.

و این یعنی اینکه  هیچ انسانی آزاد نیست تا روح انسانی دیگر را آشفته سازد و بیازارد.

و البته همه این ها وقتی معنا می دهد که شما به روح اعتقاد داشته باشی! و صد البته به آزادی آن.

*********

خب با این حال چه کسی می تواند بگوید کدام تعریف آزادی درست است؟

هیچ کس.

پس با این حساب نمی توان هیچ قومی را مؤاخذه کرد.

این از این!

حالا همه این ها را گفتم ، ولی هدفم این ها نبود. شما به چشم یک مانیفست برای آزادی نگاهش کنید ، منتها حرف اصلی من غیر از اینهاست.

یعنی اصلاً کار زیادی با این مفاهیم انتزاعی ندارم.

من همین چیزهایی که دارد اتفاق می افتد را می بینم.

 می بینم که روابط میان دخترها و پسرها - یا شاید هم زن و مردها - جور دیگری شده است. می گویند این همان آزادی است . ولی من و شما (البته اگر با مانیفست من موافق باشید) می دانیم که آزادی - یک چیز - نیست.

از طرفی دیگر خیلی ، خیلی اتفاقات ناگوار رخ می دهد ، که اخبارش را فراوان می شنویم. که مثلاً به فلان دختر که سوار یک ماشین شخصی شده است ، تجاوز شده و او را برده اند یک جایی و ....

یا در فلان شرکت خصوصی ، مدیر شرکت از تنهایی و خلوت استفاده کرده و پرده عفت بانویی را دریده.

خب عکس العمل شما در مقابل اینگونه حوادث چیست؟

حتماً  ناراحت می شوید دیگر؟ من هم ناراحت می شوم. ولی این ناراحتی همیشه با احساسی دیگر همراه است. چه احساسی؟ خب معلوم است. اینکه آن اتفاق نتیجه طبیعی رفتار آن زن یا دختر است.

ما در قوانین اسلامی داریم که زنها و دخترها نباید در جای خلوتی باشند که هیچ کس نمی آید و نمی رود . و صد البته این قانون برای مردها نیز هست. یعنی مردها هم چنین حقی ندارند. در واقع این یک فعل حرام است که شما در خلوت با زن بیگانه ای حضور داشته باشی.

حالا اگر زنی به هر دلیلی این قانون را زیرپا گذاشت و اتفاقی رخ داد ، من اگرچه ناراحت می شوم ولی احساس دیگرم این است که او در رخداد این اتفاق سهیم بوده است .

(و البته بین خودمان بماند کمی هم دلم خنک می شود ؛ وقتی تو ذره ای ارزش برای قوانین الهی قائل نیستی انتظار داری دیگران قائل باشند؟)

البته این قضیه هیچ چیز از مسئولیت حکومت کم نمی کند.

ولی اگر قرار باشد از حکومت اسلامی به خاطر این که به زن یا دختری تجاوز شده بازخواست شود ( که به حق است) این را هم باید از حکومت اسلامی مطالبه کرد که با آن زن و دختری هم که حجاب مورد نظر اسلام را نمی پذیرد برخورد کند. و آن دختر و آن زنی که  قوانین مربوط به معاشرت با مردان بیگانه را شلغم هم فرض نمی کند ، به مجازات برساند.بالاخره این حکومت یک حکومت اسلامی است دیگر.

و باز تاکید می کنم همه اینها در حالی است که شما به روح اعتقاد داشته باشید ، و صد البته به آزادی روح!

 

 

 


کلمات کلیدی : سیاسی و اجتماعی

درباره
صفحات دیگر
تبلیغات در سایت