بسم الله الرحمن الرحیم
بازی با «حجاب»
بگذارید به حساب نادانی ام. ولی من هرچه بیشتر راجع به این جملات فکر می کنم کمتر چیزی دستگیرم می شود. یعنی اساسش این است که آن را یک متناقض نمای پارادوکسیکال می بینم. انگار کن کسی که این جملات را به کار برده نمی دانسته مفهوم واقعی کلمات آن چیست.
آن جملات اینهاست : « زن ها با حفظ حجاب می توانند همانند مردها در اجتماع حاضر باشند و حجاب به هیچ وجه مانع حضور گسترده زنان در اجتماع و فعالیت آزادنه آنان نیست.»
نمی دانم شمایی که مخاطب این نوشتارید چه نظری درباره این دیدگاه دارید. شاید نه تنها هیچ چیز عجیبی در این جملات نمی بینید که کاملاً آن را صحیح و منطقی می دانید. با این حال من معتقدم دیدگاهی که در قالب این جملات بیان شده ، پر از ایراد و اشکال است و آن زمانی که کسی یا کسانی این دیدگاه را باور کنند و بخواهند به آن عمل کنند این اشکالات تبدیل به معضلی می شود که آن سرش ناپیداست! و ممکن است همه مقدسات را به نیستی بکشاند آنجایی که مسئولین مملکتی بخواهند برای آن فرهنگ سازی کنند یا قانون وضع کنند و در جامعه پیاده نمایند.
حالا این اشکالات کجاست؟
قبلاً هم گفته ام ، از نظر عقل ناقص من چیزی که همیشه برای ما دردسر ساز بوده و هست مشخص نبودن مرز مفاهیمی است که در قالب کلمات و عبارات دهان پرکن و شعاری بیان می کنیم. از کلماتی چون «آزادی» و «حقوق زن» گرفته تا «حجاب» و «پوشش» و حتی خود «اسلام».
حالا شما حساب کنید وقتی بخواهید با این مفاهیم نامشخص و سوءتفاهم برانگیز احکامی صادر کنید -مشابه آنچه که در بالا آورده شده-چه تبعات و عواقبی ممکن است درپی داشته باشد.
با یک نگاه کلی به چیزی که آن بالا پیرامون «حضور زن در اجتماع ضمن حفظ حجاب» گفته شد ، اولین سئوالی که برای شخصِ من پیش می آید این است که
اساساً این چه حجابی است که هم می شود آن را حفظ کرد و هم می شود در اجتماع فعالیت آزادانه و گسترده و بدون دردسر ، آنهم همانند مردها و دوشادوش! آنان داشت؟
بسم الله الرحمن ارحیم
بدون عنوان
آقا سلام...
حالتان خوب است؟
آقا... سرتان را درد نمی آورم!
ببخشید که مزاحمتان شدم
خدا نگهدارتان به امید دیدار...
راستی آقا... یادم رفت بگویم...
میلادتان مبارک
منبع : عدالتخواهی
------------------------------------------
بسم الله الرحمن الرحیم
تویی تنها دلیل باران!
این چند روز می خواستم راجع به شما بنویسم ، اما هرچه گذشت چیزی جاری نشد. تازه فهمیدم که حتماً اجازه ندارم . نه اینکه از جانب شما باشد بلکه ایراد از این طرف است که گویی دارد دور می شود و دورتر. گویا هر قدر که شما جاذبه داشتید و عنایت ، این نفس سرکش تر بوده و رمیده تر.
خیابان ها چراغانی است و شلوغ. چراغانی و ازدحامی که به یاد تو و به نام توست. هر چند با مذاق ناجور من این چیزها جور نمی آید و لیکن تنها دلخوشی من آن است که همه این همهمه و شلوغی شاید ما را از غفلتی که در آن هستیم بیرون بیاورد تا برای لحظه ای هم که شده بیشتر به شما فکر کنیم و اینکه بالاخره قرار است روزی بیایید و همه چیز را سامان دهید و جهانی را از این فلاکت و بیچارگی به در آورید و ... چه آینده ای زیبایی را قرار است با وجود شما ببینیم و بچشیم و لمس کنیم.
در کتاب ها خوانده بودیم که آن مرد در باران آمد ؛ اما حالا فهمیده ایم که تا آن مرد نیاید باران هم نمی آید...
بسم الله الرحمن الرحیم
پیمان امام عادلان با عالمان : با ظلم درافتید!
ماجرای پالیزدار ، دستگیرهای مکرر طلبه عدالتخواه سیرجانی ، برخورد فیزیکی عوامل حراست دادسرای ویژه روحانیت با دانشجویان متحصن و ... دست به دست هم داده تا ماجرای مطالبه عدالت وارد مرحله جدیدی بشه.
اگر بخواهیم بدبینانه نگاه کنیم ، نتیجه این می شه که مسئولین مملکت و در راس اونها قوه قضائیه تحمل دیدن و شنیدن کوچکترین فریاد عدالتخواهانه ای رو ندارند (حالا به هر دلیلی ، که وجود فساد در خود مسئولین یکی از دلایله ) و اگر خوشبینانه قضاوت کنیم می تونیم همه اینها رو نشانه ای برای جدی شدن موضوع مطالبه عدالت بدونیم.
نظر من هم که این وسط مشخصه. من کلاً آدم بدبینی هستم!
متن گفتگوی مجله راه با طلبه عدالتخواه سیرجانی قبل از دستگیری اخیر را ببینید:
اشاره: البته می شود درباره عدالت با آکادمیسین ها وارد بحث شد و مبانی نظری و مباحث تئوریک را لابه لای کاغذها و کتاب ها و همایش ها دنبال کرد که پیش از این در شماره های متعددی به آن هم پرداخته ایم.
اما معرفت هایی هم هست که از قرار معلوم خاص اهل عمل است.
حجت الاسلام جهان شاهی نکات تئوریک مهمی را پیرامون عدالت در جمهوری اسلامی در این گفتگو باز گفته است.
لینک گفتگو به خاطر عدم امکان درج کل مصاحبه به دلیل مشکلات پارسی بلاگ!